loading...

گذر عمر

Content extracted from http://ghozar.blog.ir/rss/?1746684956

بازدید : 3
شنبه 3 اسفند 1403 زمان : 11:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گذر عمر

صبح بچه‌ها برا صبونه نون پیتزا خوردن. خودمم صبحانه نخوردم. رفتم آفیس. و ظهر هم رفتم مدرسه جلسه برا شازده و خوب پیش رفت. برگشتم ادامه کارمو انجام دادم.بعد از دوبار پیام دادن به مدیر بالاتری بالاخره پیداش کردم. باهاش صحبت کردم و گفتم برات آفر دارم😀 خیلیم استقبال کرد. حالا ببینیم چطور پیش میره. عصرم زودتر کارو تموم کردم و مثل یه خرس گرسنه بودم. تا شازده فارسیشو تمرین کنه یه پاستا و سالاد درست کردم خوردیم. همسری رفتن قدم زدن منم مشغول تماشای پسرا شدم که داشتن بازی میکردن و صد البته که همزمان گوشیمم دستم بود. همسری که رسید یه چایی باقلوا زدیم و یه فیلم با هیجان بالا دیدیم و چقدر شازده کیف کرد از دیدنش.

یه دور شطرنج زدیم با شازده و مات شدیم و دیگه متفرق شدیم. همسری و فسقلی تو اتاقن. من و شازده تو سالن. شازده هم با مهره‌های شطرنج مشغول یه بازی من درآوردیه.

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 142
  • بازدید کننده امروز : 140
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 150
  • بازدید ماه : 150
  • بازدید سال : 461
  • بازدید کلی : 503
  • کدهای اختصاصی